محل تبلیغات شما

 

 از زبان شهید ابراهیم هادی  ( روزی حلال)

روزی از خانه بیرون رفتم دیدم پیرزنی کلی وسایل خریده است،نمی داند چطور برود خانه. من رفتم کمک کردم.وسایلش را تا منزلش بردم.پیرزن کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد؛نمی خواستم  قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد، من مطمئن بودم این پول حلاله،چون پدرم می گفت:(برای پولی که برایش زحمت کشیدی حلاله).

کتاب:(سلام بر ابراهیم)

ناشر(نشر ابراهیم هادی)  

تدوین: عرشیا اسراری

کاربرگ مداد طلایی (پنجمين نمونه سوال)

از خانواد‌ه یک دوچرخه فروش تا بازار سهام امریکا!

سلام بر ابراهیم...

ابراهیم ,کلی ,سلام ,روزی ,خانه ,هادی ,سلام بر ,ابراهیم هادی ,بر ابراهیم ,مطمئن بودم ,من مطمئن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علی شهبازی گروه علوم اجتماعی واقتصاد ناحیه دو یزد